جدول جو
جدول جو

معنی مدحت خوانی - جستجوی لغت در جدول جو

مدحت خوانی(مِ حَ خوا / خا)
عمل مدحت خوان. رجوع به مدحت خوان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ سِ)
مدیحه خوان. که مدایح شاعران را برای ممدوح یا مردم می خواند و بیان میکند:
به وصف کردن او در ببارد و عنبر
ز طبع مدحت گوی و ز لفظ مدحت خوان.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(مَ خوا / خا)
مدیحه سرائی و مدیحه خوانی. عمل مدح خوان. رجوع به مدح خوان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ خوا / خا)
مداحی. مدیح خواندن. عمل مدیح خوان
لغت نامه دهخدا
(خَ زَ)
مدحت گوی. مدیحه خوان. که در توصیف و تمجید ممدوح اشعار گوید یا برخواند:
سرای اوگه خوان و بساط او گه بزم
ز مدح خوانان خالی ندید هرگز خوان.
فرخی.
چون رای تست باغ و طرب عندلیب آن
بر گل چو مدح خوانت همی مدح خوان کند.
مسعودسعد.
این مدح خوان دعا کندش زآنکه در جهان
کم بود نعمتی که بر این مدح خوان نداشت.
مسعودسعد.
جهان شهریارا اگر پیش تو
چو بنده دو صد مدح خوان باشدی.
(کلیله و دمنه).
در بوستان جان تو شد بنده سوزنی
با ده زبان چو سوسن آزاده مدح خوان.
سوزنی.
چون تو ملکه نبود و چون من
کس ساحر مدح خوان ندیده ست.
خاقانی.
محمودهمتی تو و ما مدح خوان تو
شاید که جان عنصری اشعارخوان ماست.
خاقانی.
بر دست راست و چپ ملکان مادح وی اند
خاقانی از زبان ملک مدح خوان اوست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
سونخوان آفرینخوان کسی که مدح بزرگی را بخواند شاعر مدیحه گوی: محمود همتی تووما مدح خوان تو شاید که جان عنصری اشعار خوان ماست. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
مداح، ستایشگر، مدحت گر، مدیحه گو، مدیحه سرا، مدحت خوان، مدحت سرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد